kiwi

کیوی

kiwi

کیوی

  • ۰
  • ۰

etiam

کلیک کنید

نگاه من در ساعت دیجیتال بر روی میز شب: 7:16 بود. عیسی مسیح! چه زمانی بدست من

خانه? من سر من سعی کردن cobwebs را تکان داد. من انگشتان من را از طریق موهایم زد — مسیح، من

خیس شد! او باید حق آب را بر سر من ریخته. همسر خود من! و سپس او به نام

من کمی — گه کمی! چرا او که نام من بود؟ من بودم که کمی نیست? او می تواند بسیار

بی رحمانه، دوشس.

او بود بازگشت در حال حاضر، کمتر از پنج فوت دور نگه داشتن شیشه آب را در مقابل او با او

آرنج را cocked به سمت: او موقعیت پرتاب! و که نگاه بر چهره او: سم خالص. با این حال،

هنوز... چنین زیبایی غیر قابل انکار است! نه تنها او یال بزرگ از مو بور طلایی اما کسانی که دنباله دار آبی

چشم آن استخوان گونه با شکوه خود بینی کوچک، که کاملا صاف-خط فک، چانه اش را با آن کوچک

شکاف سینه های جوان آن خامه — برای سایش پس از تغذیه با شیر مادر چندلر است، اما هیچ چیز کمی بدتر

که با دلار 10.000 و چاقوی کوچک جراحی تیز ثابت کند. و پاهای آن... خداوند متعال کسانی طولانی

پاهای برهنه از مال انزن خارج از نمودار شد! واقعاً به آنها, راه آنها مطبوعی مخروطی در مچ پا شد

هنوز مانده تا بالای زانو خوش مزه. آنها قطعا بهترین دارایی خود همراه با الاغ او.

زمانی که من اولین بار بود چشم در دوشس گذاشته آن بود تنها سه سال پیش، در واقع. چشم من بود

بنابراین جذب می کند که من به پایان رسید تا ترک همسرم اولین نوع، دنیس — پرداخت میلیون ها او در جلو در یکی

یکجا به همراه پنجاه هزار ماه در نگهداری غیر معافیت مالیاتی تا او راه دور

بی سر و صدا بدون ممیزی مقاصدشان از امور من خواستار.

و نگاه به چه سرعتی همه چیز بدتر شده بود! و آنچه را به من واقعا می خواهم می گویند چند کلمه به من

خواب? جرم و جنایت در آن چه بود؟ دوشس قطعا اینجا overreacting بود. در واقع در این مرحله

من تا به حال هر دلیلی برای دیوانه او بیش از حد. شاید من مانور می تواند این همه چیز به دور سریع

از جنس آرایش که بهترین رابطه جنسی از همه بود. من در زمان نفس عمیق و کامل و مطلق گفت:

بی گناهی "چرا شما خیلی دیوانه من? منظور من، شما... شما نیمه من اینجا اشتباه است."

دوشس پاسخ با cocking سرش بور به طرف کند راه فرد پس از دیگری

فقط چیزی که کاملا ملّتش منطق شنیده. "شما اشتباه می کنید؟" او snapped. «شما در حال لعنتی

گیج شدید؟ چرا...... شما کمی... حرامزاده! " کمی, دوباره! باور نکردنی! "که در آن من برای شروع لازم دارید؟

چگونه در مورد شما در اینجا شما احمق پرواز در سه در صبح، بدون هلی کوپتر تا آنجا که

لعنتی تماس تلفنی به شما می گویند دیر خواهد بود. این رفتار طبیعی است برای یک مرد متاهل?"

"اما من —"

"و پدر کمتر! پدر تو در حال حاضر! با این حال شما هنوز هم مانند یک نوزاد فرض عمل می کنند! و حتی آن را ندارد

به شما که من فقط به حال که محدوده رانندگی مسخره sodded با چمن برمودا مهم است؟ شما احتمالا

لعنتی آن از بین برد!" او سرش را در نفرت تکان داد و سپس او را در plowed: "اما چرا باید شما را

گه؟ یکی که صرف وقت خود را در همه چیز تحقیق و خرید و فروش با شما

landscapers و مردم گلف به درس. می دانید چقدر وقت من صرف که احمق لعنتی

پروژه های شما ، حرامزاده inconsiderate شما دارید؟"

Ahhh، بنابراین او مشتاق چشم انداز معمار این ماه است! اما معمار سکسی! تا به حال وجود دارد

برخی از راه به نوبه خود این همه اطراف. برخی از کلمات جادویی. "عسل, لطفا, من —"

هشدار از طریق دندان های گره کرده: "نکنید — شما — عسل — من! شما همیشه می کنید به من عسل

هرگز دوباره!"

  • ۹۷/۰۹/۲۲
  • saeed saeedi

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی