kiwi

کیوی

kiwi

کیوی

  • ۰
  • ۰

ejkxAmOruN

کلیک کنید 5 [ T y p e h e r e ] همسایهی پری -صورتت که ای ....بدک نیست چرا شوهر نمیکنی آمارش رو دارم توی محل هم کم خاطر خواه نداری....؟حداقل شوهرت واست موبایل میخره.... با این حرف مژگان اخم هایش را درهم کشید.نمیدانست این دختر چرا اینقدر از تحقیر کردن او لذت میبرد....مژگان که سگرمه های درهم اورا دید با دست های بزرگش محکم به پشت او زد و گفت: -بی خیال بابا ... خودم واست میخرم...! پریناز از شدت درد صورتش در هم شد وزیر لب نالید: -آخ.... پشتم ،دختر عجب دستهای بزرگ و سنگینی داری.... مژگان از کنار پریناز بلند شد با چکمه ای پاشنه بلندش چند قدم رفته باز گشت و چشمهای بادامی ریزش را که مدد لنزو خط چشم کمی درشت تر شده بود کمی باریک کرد و پرسید: -پری واقعا .. خواستگار هات به خاطر معلولیت خواهرت نگار پا پس میکشن... پریناز کلافه از بحث پیش آمده ... گفت:

  • ۹۸/۰۵/۰۳
  • saeed saeedi

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی