kiwi

کیوی

kiwi

کیوی

  • ۰
  • ۰

amet,

کلیک کنید

هنگامی که هلیکوپتر ناودان به زمین و شروع دوباره در حال افزایش است.

"آه، zit!" من muttered، در راه اندازی. از وحشت، من slammed پایین جمعی و

هلیکوپتر غرق مانند سنگ آغاز شد. و پس از آن همه در یک بار--اسلم! — ما را با مشخصات غول به زمین نشست.

من سر من در حیرت تکان داد. چه عجله باور نکردنی بود که! آن فرود کامل نیست اما

که از او مراقبت کنید؟ من را به من کاپیتان محبوب تبدیل شده و با افتخار بزرگی من لکنت زبان، "من goodz buzzy، یا من

goodz!"

کاپیتان مارک سرش مربع به سمت cocked و ابروهایش مستطیل شکل بالا خود را مطرح

پیشانی مربع می گویند، اگر "خارج از ذهن خود فرض هستید؟" اما سپس او شروع به آرامی nodding

چهره اش به سبیلش شکستن. "خوب، شما دوستان. باید آن را بپذیرد. شما سمت چپ کرد؟

چشم بسته?"

من راننده سرشونو تکون دادن سر من. "آن zwork مانند افسون،" من mumbled. "شما za بهترین!"

"خوب. من فکر می کنم که خوشحالم." او اجازه رتبهٔ خندیدن کوچک. "به هر حال، من از اینجا قبل از پیچ عاشق

ما خودمان را در مشکل دریافت کنید. من به پاسدارخانه به شما می خواهید?"

"نه، من، buzzy خوب است. من خوب است." با آن، من undid من محدودیت ایمنی، کاپیتان مارک داد ادای احترام ساختگی،

و باز درب کابین خلبان و صعود کردن. سپس من در چرخ و بسته درب کابین خلبان و

ضرب دیده دو بار در پنجره را می دانم که من مسئول است به اندازه کافی برای بستن درب بوده،

تا آنجا که انسان در شرایط من می تواند به اندازه کافی هوشیار که به من احساس رضایت بزرگ داد

برای انجام این کار. سپس من یک بار دیگر چرخ و رهبری برای خانه اصلی را در چشم از

نادین طوفان.

زرق و برق دار خارج شد. آسمان پر از ستاره های بیشمار درخشان twinkling بود. The

درجه حرارت برای دسامبر unseasonably گرم بود. کوک باد که هوا وجود ندارد

که مربوط به جنگل و خاکی، بوی که شما به یاد دوران کودکی خود را. من از شب های تابستان در فکر

اردوگاه sleepaway. من فکر کردم من برادر بزرگتر رابرت که من به تازگی از دست داده بود لمس با پس از او

همسر تهدید به شکایت یکی از شرکت های من برای آزار جنسی که در آن نقطه من او را برای زمان را

شام، سنگسار بیش از حد، و سپس به نام همسرش تشکر. اما با این حال، آنها خاطرات خوب

خاطرات از زمان بسیار ساده تر.

حدود دویست متری به خانه اصلی بود. من در زمان نفس عمیق و relished بوی من

اموال. چه بوی خوب این بود! تمام چمن برمودا! بوی تند کاج! و بسیاری از

دارای اثر تسکین دهنده برای تلفن های موبایل! عده­ای از جیرجیرک croaking! عرفانی از جغدها hooting! The

آب از آن سیستم مسخره برکه و آبشار تا پیش عجله!

داشتم خریداری املاک از رئیس نیویورک بورس اوراق بهادار، دیک Grasso که

شباهت عجیب و غریب را به فرانک شده فروشنده مرغ با مته سوراخ. سپس من ریخته چند میلیون به

پیشرفت های مختلف — آن مکیده به آن سیستم برکه و آبشار مضحک و

باقی مانده این است که به دولت از هنر پاسدارخانه و امنیت سیستم مکیده. پاسدارخانه سرنشین دار شد

بیست و چهار ساعت شبانه روز توسط دو نگهبان مسلح هر دو آنها Rocco نامگذاری شد. داخل

پاسدارخانه شد بانک ها از مانیتور تلویزیون است که دریافت تصاویر از دوربین های امنیتی بیست و دو

قرار در سراسر املاک. دوربین هر گره خورده بود به حرکت سنسور و نور افکن، ایجاد

  • ۹۷/۰۹/۲۲
  • saeed saeedi

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی